جه جاره كنم باجدايي تو؟


دل نوشته

موهايش سفيد شد!!!كودكي ك دزدكي دفترخاطراتم را خواند !!!

غمينم و تنها

،ب خلوت شبها

،شكسته دلم را جدايي تو

جو شعله ي لرزان

جو آتش سوزان

،شرر زده بر جان،جدايي تو

نه برق اميدي نه نوره نويدي،نه صبح سبيدي دراين شبه غم

ب جان زده آذر،فراق تو ديكر

دلم شده يكسر لبالبه غم

عشق توشد جون دام بلا

كرده بريشان حال مرا

جه جاره كنم با جدايي تو

در آتش آهم،دوديده ب راهم

ك بي تو اسيره سكوته شبم

بيا ب كنارم،ببين شبه تارم

بيا ك دكر جان بود ب لبم

آتشي زده در دل من بخدا

از براي دلم شده دردو بلا،جدايي تو

نشسته ب راه تو دل نكران

بهاره جهان بي تو كشته خزان

نه برق اميدي نه نوره نويدي در اين شبه غم

 



نظرات شما عزیزان:

مینا
ساعت0:39---28 خرداد 1392
دلم برای باران و صدای قطره هایش تنگ شده است.
دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران، بارانی که به من آموخت رسم زندگی را.
دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان، ابرهای سیاه سرگردان، برای زمستان.
در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم.
مدتی است که دیگر نه بارانی است و نه ابری، این روزها تنها یک قلب است که پر از درد دل است.
نمی داند درد دلش را به چه کسی بگوید؟ پس ای باران ببار که درد دلم را به تو بگویم.
بگذار من نیز مانند تو و همراه با تو ببارم… ببارم تا خالی شوم، از غصه ها و دلتنگی ها رها شوم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:,ساعت 19:38 توسط fatemeh| |


Power By: LoxBlog.Com